تولد پسمل کوچولوم
پسر قشنگم تو تو اولین ماه زمستون 90 دنیا اومدی که همزمان شده بود با اول ژانویه 2012 و بابا از این بابت خیلی خوشحال بود راس ساعت 15:02تو بیمارستان عرفان.وقتی دیدمت فقط اشک میریختم از خوشحالی و خداروشکر میکردم که صحیح و سالمی عزیز دلم
نمیدونی چه روزی بود اون روز! دوتا بابا بزرگا و دوتا مامان بزرگا از خوشحالی رو پاشون بند نبودن! یادش بخیرررررررررر!!
بابایی یه سرویس خیلی خوشگل و یه زنجیر و پلاک فیروزه به مامان کادو داد چون تورو واسش دنیا اورده بودم
اینم عکست تو اولین ساعتهای عمرت!
اسمتو برسام گذاشتیم بابایی کلی تو اینترنت گشت تا بالاخره این اسمو پسندید. اسمت تو شاهنامه اومده عزیز دلم. برسام پسر بیژن بوده به معنی آتش بزرگ
فرداش تورو اوردیم خونه بابایی خیلی خوشحال بود اینم مدرکش زودی باهات عکس انداخت!
مامان ویدا تا دهمت تهران موند و بردت حموم و حسابی تروتمیزت کرد بعدشم رفت بجنورد و مامان کلی گریه کرد
این تویی ترگل و ورگل وقتی از اولین حمومت اومدی!
چند روز بعدش دایی داریوش و زندایی و دیانا کوچولو که دختر دارییته اومدن تهران تا تورو ببینن عزیز مامان
22 روزه بودی که ختنت کردیم خیلی دلم سوخت مامانی دلم میخواست منو بکشن ولی تو اونطوری گریه نکنی چند روز بعدشم بابابزرگت واست یه مهمونی داد که نوشو به همه نشون بده اینم اخر شبش که بابابزرگ و آقاجان و مامانی کلی ذوقتو کردن
خوشگل مامانی این چند خط و چندتا عکس یه خلاصه از نوزادیت بود که مامان چون دیر شده زیاد طولانی ننوشته دیگه ایشالا از این به بعد واست تند تند مینویسم عشق مامان