برسامبرسام، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

جوجه کوچولوی من و بابا

سفر به شمال با عمو مهدی و خاله سمانه و آریانا :))

اردیبهشت ماه یه سفر چندروزه هم با عمو مهدی و خاله سمانه و دختر نازشون اریانا رفتیم شمال. راستش زیاد بهمون خوش نگذشت البته بدم نبودا ولی کلا چندتا چیز باعث شد زیاد به همه خوش نگذره اولیش ویلایی بود که عمو مهدی از قبل رزرو کرده بود که خیلی کوچیک بود معمولی و روز اول مجبور شدیم تمامشو بشوریم و بسابیم تا دلمون بیاد توش مستقر بشیم! دومیش تو و اریانای شیطووووووووون بودین که اصلا باهم کنار نمیومدین. اون میخوابید تو سروصدا میکردی نمیذاشتی بخوابه تو میخوابیدی اون بیدار میشد جیغ میزد اسباب بازیاتونو بهم نمیدادین و سرش دعوا میکردین تو داد میزدی اون میترسید میزد زیر گریه خلاصه بساطی داشتیماااااااااااااا میرفتیم رستوران نمیذاشتین غذا بخوریم میرفتیم...
10 شهريور 1392

قرار خانوادگی نینیهای دی 90 :))

سلام عزیز دل مامان خیلی وقته نتونستم به وبلاگت سر بزنم واسه همین کلی مطلب واسه نوشتن دارم امیدوارم تا وقتی خوابی بتونم همشو بنویسم چندوقت پیش یعنی دقیقا روز پدر یه قرار دیگه با باباهای نودی گذاشتیم و همگی رفتیم جاده چالوس سفره خونه ارکیده   با وجود اینکه شما وروجکها خیلی شیطونی کردید ولی کلا خوش گذشت اونجا یه خانه بازی کوچولو هم داشت که یکم توش بازی کردین البته بهترین چیزش یه استخر توپ گنده بود که متاسفانه تو میترسیدی ازش و تا میذاشتمشت توش جیغ میزدی که بیارمت بیرون   موقع ناهار چون تعداد زیاد بود هردو یا سه تا خونواده رو یه تخت نشستیم که من و شما و بابایی با خاله پگاه و اقا امیر و آرش گلی سر یه سفره بودیم. موقع ناهار کلی ب...
10 شهريور 1392

پسرک من و شیطونیاش :)

سلام عزیز دلم باز خیلی وقت شد که به وبلاگت سر نزدم تقریبا از عید تا حالا اخه مامانی تو هر روز شیطونتر از دیروز میشی دیگه هیچ وقتی واسه مامان نمیذاری. جونم واسه پسمل قند عسلم بگه که تو این مدت خیلی شیرینتر و خوشمزه تر شدی مامانی الهی قربون قدو بالات بشم عشق مامااااااان کلی هم کلمه جدید یاد گرفتی یا از خودت اختراع کردی که ما معنیاشو نمیدونیم مثل ابیجی! که بابات میگه ابجی میخواد بچم!  یا شیزده! که بازم بابات میگه مخلوطی از هیجده و سیزدهه خلاصه دیکشنری درست کردی واسه خودت دیگه پسملم. چیزایی که تکرار میکنی هم اینارو یادمه اگجی یعنی اقاجون عاسسققق یعنی عاشقتم! که مامان ویدا یادت داده مس با کسره! یعنی موز. وقتی هم مامان خسته ...
9 شهريور 1392

عید 1392

سلام خوشگل مامان خیلی وقته واست ننوشتم درگیر عید و عیددیدنیها بودیم که البته همچنان ادامه داره هنوز چندجا مونده که بریم عید امسال بازم در کنار تو خیلی قشنگ بود انقدر ناز و شیطون و شیرین شدی هر جا میری با خودت شادی میاری سال تحویل هم مثل هر سال خونه آقاجان اینا بودیم قبل سال تحویل همه باهات کلی بازی کردن و تو هم حسابی خوشحال بودی لحظه سال تحویل تو تو بغل آقا جان نشستی و مامانی و بابابزرگ و عمو علی عموی بابایی کنارتن :)   روز اول و دوم رفتیم دیدن بزرگترا و بعدش رفتیم بجنورد عروسی نگین دختر خاله مامان بود. اولش خیلی خوب بود ولی بعدش خسته شدی و همش نق میزدی و خلاصه عروسی رو کوفت مامان کردی! طوریکه ما قبل شام برگشتیم خونه مام...
24 فروردين 1392

یه هفته مونده به عید :))

سلام نفس مامان   درست یه هفته مونده تا سال تحویل بشه بیشتر از یکساله که تو اومدی به زندگیمون پر از شور و شادی شده این یکسال پر از شادی و غم و سختی و خوشی بوده. هر روز داری شیرینتر میشی و در عین حال شیطونتر!  یه روزا و شبهایی بوده اشکمو دراوردی بس که اذیتم کردی ولی تو همون لحظه ها هم بازم از ته دلللللل عاشقت بودم عزیزکم خوب بالاخره ادمیزاده خسته میشه دیگه مخصوصا اگه یه پسمل شیطون مثل شما داشته باشه!    چندروز پیشا سینی چایی رو که لیوان چایی بابایی توش بود از رو میز ناهارخوری چپ  کردی رو خودت نمیدونی چقدر گریه کردم و جیغ کشیدم و ترسیدم تو اون چند ثانیه فاصله ای که از تو اشپزخونه میدوییدم تو هال همش دعا میکردم رو صو...
19 فروردين 1392

اخرین قرار مامانا و نینیهای دی 90 تو سال 1391

سلام پسر نازم خیلی وقته نتونستم به وبلاگت سر بزنم اخه نزدیک عیده و مامان سرش خیلی شلوغه شماهم بسیاررررررررررر شیطون شدی و اصن نمیذاری مامان به لپ تاپ نزدیک بشه یا سرشو بخارونه حتی! اخرین قرار مامانا و نینیها تو خانه بازی کودک تماشا بود اولش فکر میکردم زیاد بهمون خوش نگذره اخه بیشتر نینیها راه میرفتن ولی تو چهاردستو پا بودی مامانی ولی وقتی رفتیم اونجا دیدیم محیطش یه جوریه که میشه شماهارو ول کرد به امون خدا هرکاری دلتون میخواد بکنین و هر آتیشی دلتون میخواد بسوزونین کفش هم طوری بود که میشد راحت چهاردستو پا بری. خلاصه کلییییییی بازی کردی و کلی هم بهت خوش گذشت   همتون حسابی خسته شدین وقتی اون روز برگشتیم خونه بیشترتون بیهوش شده بودی...
24 اسفند 1391

قرار مامانای دی 90 اینبار با حضور باباها :)))

سلام عزیز دلم. بالاخره ما مامانای فعال دی موفق شدیم یه قرار خوب و بیادموندی با حضور بابا هم بذاریم   رفتیم همون باغ گیلاس تو ولنجک کلی مامان و بابا و نی نی خیلیییییییییی خوش گذشت شماها هم مثل همیشه شیطونی میکردین و خوشحال بودین. همتون خیلی بامزه تر شدین الهی خدا همیشه شما فرشته هارو واسه ما مامان و باباها نگه داره   همه باباها هم مهربون و مودب و جنتلمن بعضی از باباها مثل آقا بابای شما و بابای برسام جون پسملی خاله افسانه هول بودن زودتر برن اخه اون روز مسابقه استقلال پرسپولیس بود و اوناهم بخاطر ما مامانیا و شما وروجکا اومده بودن بالاخره اون روزم تموم شد و مسابقه هم صفر صفر مساوی شد مثل بیشتر مواقع ولی خاطرش تا همیشه تو ذهن ...
23 بهمن 1391

تولد دسته جمعی نینیهای دی 90

28 دی 1391 که اولین 5شنبه بعد ماه صفر بود مامانای کلوپ نینیهای دی 90 واسه گلهاشون تولد دسته جمعی گرفتن خیلی خیلی خوش گذشت شما نینیها هم کلی کیف کردین و کلی هم آتیش سوزوندین لباسهاتونم ست بود پسملا جین و پیرهن سفید و پاپیون مشکی که شما همون اول پاپیونتو زدی استاد کردی پسرم! دخملا هم دامن تونو با بادی و جوراب شلواری سفید. خیلی بامزه شده بودین فکر کنم وقتی بزرگ بشی این یه خاطره جالب و خوب بشه واست. من نتونستم عکس زیادی بگیرم چون خیلی شلوغ پلوغ بود و توهم همش بغلم بودی مامانی ولی الان 3 تا واست میذارم بقیشو نمیتونم چون مامانا توشون هستن و مشغول جمع کردن نینیهای گریون و یا در حال فرار چندتا هم عکاس گرفته ازمون که همین الان بابایی رفته آتلیه...
7 بهمن 1391

برسام و آتلیه :)))

چند وقت پیشا پسر خوشگلمو بردیم آتلیه پاپا و ازش عکسهای خوشگل انداختیم تا وقتی بزرگ میشه نگاشون کنه و بدونه چقدر واسه مامان و بابا عزیز بوده و البته اون موقع هم هست دیگه   اولش چون از خواب بیدار شده بودی مات و مبهوت همه جارو نگاه میکردی ولی بعدش که سرحال شدی دیگه نمیشد نگهت داشت همش از این ور به اون ور میدوییدی چندتا از عکساتو اینجا واست میذارم عزیز دلم     بقیشو تو ادامه مطلب ببینید لطفا   اینجا دیگه شروع کرده بودی با علی آقا توپ بازی میکردی اینجا دیگه.... فرااااااااااااااااررررررررررررررر... مراحل کندن توپ درخت کریسمس! کندیش... دوباره گذاشتیش سر جاش!!! ت...
7 بهمن 1391