برسامبرسام، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

جوجه کوچولوی من و بابا

سفر به شمال با عمو مهدی و خاله سمانه و آریانا :))

1392/6/10 17:58
نویسنده : مامان لیدا
892 بازدید
اشتراک گذاری

اردیبهشت ماه یه سفر چندروزه هم با عمو مهدی و خاله سمانه و دختر نازشون اریانا رفتیم شمال. راستش زیاد بهمون خوش نگذشت ناراحت البته بدم نبودا ولی کلا چندتا چیز باعث شد زیاد به همه خوش نگذره اولیش ویلایی بود که عمو مهدی از قبل رزرو کرده بود که خیلی کوچیک بود معمولی و روز اول مجبور شدیم تمامشو بشوریم و بسابیم تا دلمون بیاد توش مستقر بشیم! دومیش تو و اریانای شیطووووووووون بودین که اصلا باهم کنار نمیومدین. اون میخوابید تو سروصدا میکردی نمیذاشتی بخوابه تو میخوابیدی اون بیدار میشد جیغ میزد اسباب بازیاتونو بهم نمیدادین و سرش دعوا میکردین تو داد میزدی اون میترسید میزد زیر گریه خلاصه بساطی داشتیماااااااااااااا تعجب

میرفتیم رستوران نمیذاشتین غذا بخوریم میرفتیم لب دریا نمیذاشتین لذت ببریم اصلا کل سفر شده بود درگیر شدن با شما دوتا!  فکر کنم  این اخرین سفری بود که ما دوتا خانواده باهم رفتیم خنده

بهر حال اینم یه جور خاطرس دیگه چشمک

بابا  داره تلاش میکنه ترست از دریا بریزه اخه میترسیدی و از ماسه هم چندشت میشد!

عکس

وقتی از این موتورها رد میشدن کلی تعجب میکردی و واست جالب بود لبخند

عکس

همینطور قایق موتوری لبخند

عکس

عکس

عکس

لذت خوردن چیپس لب دریا چشمک

عکس

 

پسندها (2)

نظرات (1)

آنیل
10 شهریور 92 19:07
وای عزیز دلم خیلی بزرگ شدی برسام نازم

هزار ماشالاااااااااااااا

بووووووووووس


مرسی خاله جونممممممم