برسامبرسام، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 19 روز سن داره

جوجه کوچولوی من و بابا

ددرهایی که اخیرا پسمل خان من رفته :))

1391/6/22 0:30
نویسنده : مامان لیدا
309 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامانی قلب یه مدت نینی وبلاگ خراب بود یکم هم مامان تنبلی میکرد این شد که چند وقته واست ننوشتم عینک

اخیرا چند جا باهم رفتیم ددر از حنابندون و عروسی و جاده چالوس بگیر تا قرار با نینیهای دی 90 لبخند  بعضی وقتها خیلی پسمل مودبی میشی و اصلا مامانو اذیت نمیکنی ماچ ولی بعضی وقتا! واییییییییییی انقدر نق میزنی و گریه میکنی که ددر کوفت مامان میشه! گریه خنثی

6 شهریور حنابندون فاطمه جون دختر خاله بابایی بود که انقدر گریه کردی نفمیدم چی شد اصلا تعجب  بابایی بیچاره هی بردت پارک هی بغلت کرد من هی باهات بازی کردم و بغلت کرده بودم ولی ساکت نمیشدی که نمیشدی متفکر خلاصه اون شب تموم شد و مامان و بابا خسته و کلافه برگشتن خونه همش دعا میکردم تو عروسی پسمل خوب و ساکتی باشی اوه

 

عروسی 8 شهریور بود کلی خوش تیپت کردیم و رفتیم عروسی

خداروشکر خیلی بچه مودبی بودی تو عروسی اصلا مامانو اذیت نکردی قربونت برم الهی ماچ  تا چراغهارو خاموش کردن واسه رقص نور گرفتی خوابیدی تو کریرت تعجب خواب قربونت برم که فکر میکنی همین که چراغا خاموش میشه باید لالا کنی قهقهه

اینم عکسایی که عمه مینا و من اون شب ازت گرفتیم خنثی

پسمل قشنگم رو صندلی عروس و دوماد. انقدر حواست به چراغها و نورها پرت بود که هر کاری کردیم به دوربین نگاه نکردی چشم

عکس

 

اینم عکست با بابابزرگ که چون اخر شب بود خیلی خسته بودی و همش جیغ میزدی گریه

عکس

الهی مامان قربونت بره قلب

 

چند روز بعدش دوباره قرار مامانای دی و نینیهای ناز و باهوششون بود

اینبار تو رستوران باغ گیلاس تو ولنجک بود که خیلی جای بزرگ و راحتی بود خیلی هم خوش گذشت لبخند توهم پسمل خیلی خوبی بودی کلی نشستی و با دوستات و بادکنک بازی کردی زبان ولی بازم اخراش که دوباره خسته شدی بودی هی جیغ میکشیدی گریه از شلوغی بدت میاد حتی تو شلوغی شیر هم نمیخوری قهر خلاصه مامان زودتر از همه برگشت خونه که شازده پسرش لالا کنه خواب ولی کلا خیلی خوب بود خیلی بهم خوش گذشت قلبون تو پسمل نازم بشم که باعث شدی مامانی کلی دوست جدید و خوب پیدا کنه و کلی بهش خوش بگذره

اینم عکسایی که من و خاله مریم مامان کیاوش ازت گرفتیم هورا

عکس

 

کنارت حلما جون دخمل ناز خاله هانیه نشسته و کناز اونم نورا گلی دخمل گل خاله نعیمه کنار اونم برسام خان پسمل ناز خاله افسانه قلب

اینم بازی با بادکنک مژه

عکس

 

اینم عکسایی که خاله مریم شکار کرده و انداخته در حال خوردن کفشت و شیشت! قهقهه

عکس

عکس

 

چند روز پیش هم با خاله سحر و عمو شهاب و هلنا دختر نازشون رفتیم جاده چالوس پیکنیک ابرو

مامانی چشمت روز بد نبینه پدرمونو دراوردی اون روز بس که گریه کردی! گریه چون صبح راه افتادیم و خوابت تکمیل نشده بود بدخواب شده بودی و هرکاری میکردم شیر نمیخوردی و نمیخوابیدی تو شلوغی عصبانیخلاصه اون پیکنیک خیلی بهم خوش نگذشت چون تو اذیت میشدی عزیز دلم ولی خوب واسه آب و هوا عوض کردن بد نبود ابله ایشالا بزگتر که شدی دوباره میریم و تو حسابی بازی میکنی ولی تا اطلاع ثانوی پیکنیک تعطیلللللللللللللللللللللللللللللللل!  خنده

اینم عکست با بابایی که با خیار سرگرمت کرده قهقهه

عکس

 

الهی فدات بشه مامانی که انقده شیرینییییییییییییی ماچ

اینارم همینجوری محض خنده میذارم!  وقتایی که مامانی میذارتت تو تخت و پارکت که بخوابی و تو تلاش میکنی بپری بیرون و با خنده به مامان میفهمونی که نمیخوای بخوابی!

عکس

 

عکس

 

اینم صحنه درگیریت با بابایی! تعجب نیشخند

عکس

 

بوووووووووووووووووووووس عشق مامان قلب

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

طاهره مامان امیرعلی
18 شهریور 91 23:33
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.امیرعلیه من تو جشنواره ی آتلیه سها شرکت کرده و به رای شما شدیدا احتیج داره.اگه به وبلاگش سر بزنین یه پست گذاشتم که آدرس جشنواره است اگر روش کلیک کنین مستقیم به سایت جشنواره میره.اسم پسملیه من امیرعلی مرادیان هست.بهش رای بدین و مارو خوشحال کنین.امیدوارم بتونم لطفتونو جبران کنم.



مرسی مامان امیر علی جون چشم حتما به پسمل نازتون رای میدم
پگاه مامان آرش کوچولو
20 شهریور 91 12:56
زووووووووووووووود باش بنویس دیگه مامان تنبل


نینی وبلاگ خراب بود خاله پگاهی مامانم تنبل نیست هههه
آنیل
21 شهریور 91 0:52
برسام من رسما عاشششششقققققق توام عزیز خاله ---ماشالااااااااااااااااااا

ایشالا همیشه چراغ خونه مامان و بابات باشی


مرسی خاله آنیل جون منم شمارو خیلی دوست دارم. مرسی که به وبلاگم سر زدین

مانیا
22 شهریور 91 0:48
چی چی رو به امیر علی رای می دیییی برو به نورااا رای بدهههههههههههههههه خخخخخخ


خخخخخخخخخخخخخ نگفتی که ههههه


پگاه مامان آرش کوچولو
22 شهریور 91 16:12
واااااااااااااااااااای

برسام خوشگل من با همین قیافه معصومش فضولی می کنه

الهی من قربون اون چشای طوسی نازت بشم خاله جونی


مرسی خاله جونی

سحر
23 شهریور 91 21:19
وای از دست این نی نی ها.......زینب هم مدام از سر و کول باباش بالا میره....البته مثل پیشیا خودشو میماله به باباش و خودشو لوس میکنه......دیگه چون دختره نمیشه اسمشو درگیری گذاشت...ههههه


هههه قلبون زینبی

سهیلا
24 شهریور 91 11:28
به به آقا برساممممممممممم همیشه به گردش و شادی باشی خاله



مرسی خاله سهیلا جون
natasha
24 شهریور 91 15:19
قربون این پسر ناز برم انشالله عروسی خودت خاله
دسا مامان مهربونتم درد نکنه چه وبلاگ دوست داشتنی برات زده بوسسس برای دوتا تونژ


مرسی خاله ناتاشا جونم بوووووس