جوجو کوچولو مصدوم میشود!!
شیطونک من دیشب بعد از اینکه بابابزرگ اینا رفتن شام اقاجون و دایی و بابا رو دادم و بردمت تو اتاق تا لالا کنی اخه خیلی خسته شدی بودی ولی از اونجاییکه خیلی شر شدی یهو از دستم در رفتی کشوی بالای تختو گرفتی و اومدی وایسی که..... الهی مامان بمیره واست عزیزمممم کشو برگشت روتو یهو غش کردی از گریه! منم که هول شده بود تا چراغو روشن کردم ارومت کنم دیدم دهنت پرخون شده نمیدونستم چم شده بود فقط گریه میکردم و داد میزدم و باباتو صدا میزدم بابا و اقاجون و دایی هم که حسابی ترسیده بودن پریدن تو اتاق بابایی بغلت کرده بود و هی به من میگفت چیزی نشده فقط لبش خون اومده اروم باش ولی من خیلی ترسیده بودم اصلا وقتی تورو اونجوری دیدم دلم میخواست دنیا رو سرم خراب شه...
نویسنده :
مامان لیدا
14:14